hoda JoON
حکـــــــــــــــــــــایت من… حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت… دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت… حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد… زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد… گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت… حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه… پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود همین که هســـتی همین که کلماتم از بی "تــو"یی یتـیم نـشده اند نه اينکه بي تو نخندم... نه! اما به نيامدن هميشه ي نگاهت قسم تمام خطوط اين خنده هاي خواب آلود با هاي هاي گريه هاي شبانه از رخساره ي خسته و خيسم پاک مي شوند • وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است كه شما چیز زیادی از آن نخواسته اید خیال بوسه ای که اینجا جا گذاشتی اش ،
خوب ميدانم كه يك روز..... يكي از همان روزهايي كه خيلي هم دور است..!. مجبورم ببوسم و بگذارم كنار...... تمام چيزهايي را كه نداشتيم دستهايت را، عاشقي ات را.... همه را!..... زندگي به من آموخت عادت احمقانه ايست.. چسبيدن به چ يزهايي كه مال تو نيستند... امروز همون ر وز بود که مجبور شدم بذارمت کنار ودوباره من تنها شدم تنهای تنها.....اونروز خیلی نزدیک بود
مـَלּ همـ ــآنـ َـم خیـــــلـی سخـــــــته واســــه رفیـــق دلسوزی کنی اما به ضرر و بـد نامیــــــــه تو تمــــــوم بشـــــــــه... آهـــــــــــــای رفیـــــــــــق نامــــــرد نفرینـــــــــت کــــــــردم چون احساســـــــمو کشـــــتی..... هـنـوز هـم وقـتـی بــاران مـی آیــد
تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و...
دقایق برای ساعتها نجوا می کنند....
ساعتها، روزها را به بازی می گیرند و....
روزها ،ماه ها را و ....
ماه ها..... سالها را
واین چنین می شود که ایام می گذرد
ومن روزهای بی قراری و دلتنگی و تنهاییم را
باهزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و...
می گویم:.
.
.
انگار همین دیروز بود
انتظــارت را میـکشـــــد چــه شیرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
" کجایـی نگران شدم "
همین که لابـــلای کلـــماتم نفــــس میکشـی
راه میـــروی ، در آغوشـــم میگـــیری...
همین که پنـاه ِ واژه هایـم شـده ای
همین که هنوز ســــایـه ات هسـت...
کافیسـت،
بـرای آرامـــــش این روزهایم
بـــــــاش!
حتــــی همین قدر دور...
• در اندیشه آنچه كرده ای مباش، در اندیشه آنچه نكرده ای باش
• امروز، اولین روز از بقیة عمر شماست
• برای كسی كه آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست
• امید، درمانی است كه شفا نمی دهد، ولی كمك می كند تا درد را تحمل كنیم
• بجای آنكه به تاریكی لعنت فرستید، یك شمع روشن كنید
بر لبانم سنگینی می کند …
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟
ادامه نوشته هام
خـوب تمـ ــآشـا ڪـُטּ
בُختــَرے ڪـہ براے בاشتــنــتـــ ...
تمــامـــ شبـــ را بیـבار مـے مانـב
و با تـ ـویــے ڪـہ نیــستے حرف مے زنـב
בختــرے ڪـہ ...
زانــو میــزنـב لبــہ تختــش و چشمــــانش را مــے بنـבَב
و تنــــهـا آرزویـــَش را براے
هـــزارمیـــن بـــــار بـہ خـُـــבا یـــاב آور مـــے شود!!!
خـُــבا هم مثــل همیـــشهـ لبــــخنـב مے زنـב
از ایــטּ ڪـہ ×تـ ـــو × آرزوے همیشگے مـــטּ بوבے!!!
تـنـم را بــه قـطـرات بــاران مــی سـپـارم
مــی گــویـنـد بــاران رسـانـاسـت
شــایـد دسـتـهـای مــن را هـم بــه دسـتـهـای تــو بــرسـانــد...
قالب های مهدیس و حمید |